پيام
+
تازه بهمون خبر داده بودن، غير من و بابام کسي نمي دونست.<br> دمِ قنادي، بابام به راننده گفت: بي زحمت نگه داريد يه جعبه شيريني بگيرم.<br> راننده پرسيد: شريني چي؟<br> - دامادي پسرمه<br> - مبارکه!<br> ...<br> بابام رفت شريني بگيره، نتونستم بغضمو نگه دارم، گريه م گرفت.<br> راننده گفت: دامادي داداشته، بايد خوشحال باشي! چرا گريه مي کني؟<br> گفتم: داداشم شهيد شده!<br>

*هور*
90/12/27

×رزسفيد×
خيلي زيبا بود.....
*فانوس
يعني همون که خونديش!داداشش شهيد شده بود!