كربلايي - پيام‌هاي ارسالي

دعاي باران چرا ؟ دعاي عشق بخوان اين روزها دلها تشنه ترند تا زمينها نماز عشق بخوان خدايا کمي عشق ببار...

Tue, 04 Oct 2011 16:57:00 GMT

دعاي باران چرا ؟ دعاي عشق بخوان اين روزها دلها تشنه ترند تا زمينها نماز عشق بخوان خدايا کمي عشق ببار...

در آن خانه ايکه بزرگتر ها کوچک ميشوند کوچکترها هيچوقت بزرگ نمي شوند.

Wed, 13 Jun 2012 17:18:00 GMT

*در آن خانه ايکه بزرگتر ها کوچک ميشوند کوچکترها هيچوقت بزرگ نمي شوند.*

انگاه که همه بدنبال چشماني زيبا هستند تو بدنبال نگاهي زيبا باش

Sat, 19 May 2012 12:30:00 GMT

*انگاه که همه بدنبال چشماني زيبا هستند تو بدنبال نگاهي زيبا باش*

خوش به حالت که مادري همچو زهرا (س) داري آن دقايق آخري که سرت را به زانو گرفت وتو صداي با اخا ادرک اخايت را ازفرط خوشحالي سردادي ودشمن فکر ميکرد که فريادت از سر نا چاريست ....يا کاشف الکرب عن وجه الحسين اکشف کربنا بحق اخيک الحسين!

Sat, 15 Mar 2014 15:01:00 GMT

*خوش به حالت که مادري همچو زهرا (س) داري آن دقايق آخري که سرت را به زانو گرفت وتو صداي با اخا ادرک اخايت را ازفرط خوشحالي سردادي ودشمن فکر ميکرد که فريادت از سر نا چاريست ....يا کاشف الکرب عن وجه الحسين اکشف کربنا بحق اخيک الحسين!*

گويند:راه من وتو از کربلا ميگذرد...پس بيا وکمي هم به نقشه جغرافيايي دلت بنگر

Tue, 11 Feb 2014 19:56:00 GMT

*گويند:راه من وتو از کربلا ميگذرد...پس بيا وکمي هم به نقشه جغرافيايي دلت بنگر*

فرزند عزيزمآن زمان که مرا پير و از کارافتاده يافتياگرهنگام غذا خوردن ،لباس هايم را کثيف کردم و يا نتوانستم لباسهايم را بپوشم اگرصحبت هايم تکراري و خسته کننده استصبور باش ودرکم کنزماني که مي گويم ديگر نمي خواهم زنده بمانم و مي خواهم بميرم ، عصباني نشو ... روزي خود مي فهميازاينکه در کنارت و مزاحم تو هستم، خسته وعصباني نشوياريم کن ، همانگونه که من ياريت کردمفرزند دلبندم ، دوستت دارم

Tue, 15 May 2012 16:54:00 GMT

*فرزند عزيزم آن زمان که مرا پير و از کارافتاده يافتي اگرهنگام غذا خوردن ،لباس هايم را کثيف کردم و يا نتوانستم لباسهايم را بپوشم اگرصحبت هايم تکراري و خسته کننده است صبور باش ودرکم کن زماني که مي گويم ديگر نمي خواهم زنده بمانم و مي خواهم بميرم ، عصباني نشو ... روزي خود مي فهمي ازاينکه در کنارت و مزاحم تو هستم، خسته وعصباني نشو ياريم کن ، همانگونه که من ياريت کردم فرزند دلبندم ، دوستت دارم*

ميرسد بکربلا حسين فاطمه نه که کربلا بل به مني آقا حج اين آقا نه هفت شوط است بل که اين حج هفتاد دو شوط است من نميدانم چه سرش آمد شاه هفتاد ويکمين شوطش کمر شکن آقا

Tue, 05 Nov 2013 19:26:00 GMT

*ميرسد بکربلا حسين فاطمه نه که کربلا بل به مني آقا حج اين آقا نه هفت شوط است بل که اين حج هفتاد دو شوط است من نميدانم چه سرش آمد شاه هفتاد ويکمين شوطش کمر شکن آقا*

چقدر بداست که در مقابل خيلي از عنوان ها انسان فقط شرمنده باشد چقدر سخت است کسي را فدايي خود دانستن چقدر سخت است در چشمانشان نگاه کردن چقدر سخت است فراموش نکردنشان چقدر سخت است مثل آنها بودن چقدر سخت است ............................ با بغض نمي توان حرف زد. الهي هيچ مسافري از رفيقاش جا نمونه الهي هيچ غريبه اي توي غربت جا نمونه الهي شهيد شيد

Sun, 17 Jun 2012 15:17:00 GMT

*چقدر بداست که در مقابل خيلي از عنوان ها انسان فقط شرمنده باشد چقدر سخت است کسي را فدايي خود دانستن چقدر سخت است در چشمانشان نگاه کردن چقدر سخت است فراموش نکردنشان چقدر سخت است مثل آنها بودن چقدر سخت است ............................ با بغض نمي توان حرف زد. الهي هيچ مسافري از رفيقاش جا نمونه الهي هيچ غريبه اي توي غربت جا نمونه الهي شهيد شيد *

گريخته بودم، تو خواندي و بر خوان خود نشاندي.خدايا، مکش اين چراغ افروخته راو مسوز اين سوخته راو مَدَر اين پرده دوخته را و مران اين بنده آموخته را

Thu, 19 Apr 2012 15:28:00 GMT

*گريخته بودم، تو خواندي و بر خوان خود نشاندي.* خدايا، مکش اين چراغ افروخته را و مسوز اين سوخته را و مَدَر اين پرده دوخته را و مران اين بنده آموخته را

تعريف شما از «بچه هيأتي»؟كسي كه به يك ريسمان محكم چنگ زده و اگر هم طوفان خطا و اشتباه و گناه او را به اين طرف و آن طرف ببرد، لحظه‌اي اين ريسمان را رها نمي‌كند، لذا نجات مي‌يابد.

Thu, 19 Apr 2012 15:21:00 GMT

تعريف شما از «بچه هيأتي»؟ كسي كه به يك ريسمان محكم چنگ زده و اگر هم طوفان خطا و اشتباه و گناه او را به اين طرف و آن طرف ببرد، لحظه‌اي اين ريسمان را رها نمي‌كند، لذا نجات مي‌يابد.

... و شب ،تنها ،تاريك ،بي رنگ ،باد سردي مي وزد ،به ماه نگاهي مي اندازم ،بي اختيار دلم برايت تنگ مي شود بغض گلويم را مي فشارد ،مي لرزم سرم را زير مي اندازم، خجالت كشيده ام...شب انگار موعد ديدار توست و تازه مي فهمم تفسير انكه فرمودي قم الليل الا قليلا ...خدايا خسته ام ،بي تابم ،در دلم اشوب است ،دلم تنگ تر مي شود چشمانم خيس مي شود ،هق هقي مي كنم ،خدايا بگو باران ببارد

Thu, 19 Apr 2012 15:39:00 GMT

... و شب ،تنها ،تاريك ،بي رنگ ،باد سردي مي وزد ،به ماه نگاهي مي اندازم ،بي اختيار دلم برايت تنگ مي شود بغض گلويم را مي فشارد ،مي لرزم سرم را زير مي اندازم، خجالت كشيده ام... شب انگار موعد ديدار توست و تازه مي فهمم تفسير انكه فرمودي قم الليل الا قليلا ... خدايا خسته ام ،بي تابم ،در دلم اشوب است ،دلم تنگ تر مي شود چشمانم خيس مي شود ،هق هقي مي كنم ، *خدايا بگو باران ببارد*

هر کس بايد به فکر خود باشد و راهي براي ارتباط با حضرت حجت (عج) و فَرَج شخصي خود پيدا کند، خواه ظهور و فرج آن حضرت دور باشد، يا نزديک! [در محضر بهجت:2/133]امام (عج) در هر کجا باشد، آن جا خضراء است. قلب مؤن جزير? خضراء است؛ هر جا باشد، حضرت در آن جا پا مي گذارد. [در محضر بهجت:2/179]قلبها از ايمان و نور معرفت خشکيده است. قلب آباد به ايمان و ياد خدا پيدا کنيد، تا ...

Thu, 19 Apr 2012 15:46:00 GMT

*هر کس بايد به فکر خود باشد و راهي براي ارتباط با حضرت حجت (عج) و فَرَج شخصي خود پيدا کند، خواه ظهور و فرج آن حضرت دور باشد، يا نزديک! [در محضر بهجت:2/133] امام (عج) در هر کجا باشد، آن جا خضراء است. قلب مؤن جزير? خضراء است؛ هر جا باشد، حضرت در آن جا پا مي گذارد. [در محضر بهجت:2/179] قلبها از ايمان و نور معرفت خشکيده است. قلب آباد به ايمان و ياد خدا پيدا کنيد، تا* ...

* اتل متل يه دختر دردونه باباش بود هرجا که بابا ميرفت دخترش هم باهاش بود اون عاشق بابا بود بابا عاشق اون بود به گفته رفيقاش بابا چه مهربون بود *

Wed, 13 Jun 2012 17:41:00 GMT

* اتل متل يه دختر دردونه باباش بود هرجا که بابا ميرفت دخترش هم باهاش بود اون عاشق بابا بود بابا عاشق اون بود به گفته رفيقاش بابا چه مهربون بود *

قاصدک برايم خبر آورد که تو در راهي... سال ها و روز ها و هفته هاست که مي گذرد... روزها گذشتند و نه خبري از قاصدک شد و نه خبري از تو... و من هم چنان مانده ام اندر خم يک کوچه که يک روز بيايي و ياس هاي دنيا را زيرقدومت پر پر کنم... ياس هاي خانه هم ديگر خشکيدند... ديگر نه خبري از قاصدک دارم و نه از ياس هاي حياط و نه از تو... اللهم عجل لوليک الفرج...

Wed, 13 Jun 2012 18:21:00 GMT

*قاصدک برايم خبر آورد که تو در راهي... سال ها و روز ها و هفته هاست که مي گذرد... روزها گذشتند و نه خبري از قاصدک شد و نه خبري از تو... و من هم چنان مانده ام اندر خم يک کوچه که يک روز بيايي و ياس هاي دنيا را زيرقدومت پر پر کنم... ياس هاي خانه هم ديگر خشکيدند... ديگر نه خبري از قاصدک دارم و نه از ياس هاي حياط و نه از تو... اللهم عجل لوليک الفرج... *

* اي شهيـــــد... پروانه را، زشمع بوَد سوز دلي بي شمع عارض تو دلم را بوَد گداز *

Wed, 13 Jun 2012 18:11:00 GMT

* اي شهيـــــد... پروانه را، زشمع بوَد سوز دلي بي شمع عارض تو دلم را بوَد گداز *

كربلايي - پيام‌هاي ارسالي

دعاي باران چرا ؟ دعاي عشق بخوان اين روزها دلها تشنه ترند تا زمينها نماز عشق بخوان خدايا کمي عشق ببار...

*در آن خانه ايکه بزرگتر ها کوچک ميشوند کوچکترها هيچوقت بزرگ نمي شوند.*

*انگاه که همه بدنبال چشماني زيبا هستند تو بدنبال نگاهي زيبا باش*

*گويند:راه من وتو از کربلا ميگذرد...پس بيا وکمي هم به نقشه جغرافيايي دلت بنگر*

*ميرسد بکربلا حسين فاطمه نه که کربلا بل به مني آقا حج اين آقا نه هفت شوط است بل که اين حج هفتاد دو شوط است من نميدانم چه سرش آمد شاه هفتاد ويکمين شوطش کمر شکن آقا*

*گريخته بودم، تو خواندي و بر خوان خود نشاندي.*خدايا، مکش اين چراغ افروخته راو مسوز اين سوخته راو مَدَر اين پرده دوخته را و مران اين بنده آموخته را

* اتل متل يه دختر دردونه باباش بود هرجا که بابا مي­رفت دخترش هم باهاش بود اون عاشق بابا بود بابا عاشق اون بود به گفته رفيقاش بابا چه مهربون بود *

* اي شهيـــــد... پروانه را، زشمع بوَد سوز دلي بي شمع عارض تو دلم را بوَد گداز *

در آن خانه ايکه بزرگتر ها کوچک ميشوند کوچکترها هيچوقت بزرگ نمي شوند.

انگاه که همه بدنبال چشماني زيبا هستند تو بدنبال نگاهي زيبا باش

گويند:راه من وتو از کربلا ميگذرد...پس بيا وکمي هم به نقشه جغرافيايي دلت بنگر

ميرسد بکربلا حسين فاطمه نه که کربلا بل به مني آقا حج اين آقا نه هفت شوط است بل که اين حج هفتاد دو شوط است من نميدانم چه سرش آمد شاه هفتاد ويکمين شوطش کمر شکن آقا

گريخته بودم، تو خواندي و بر خوان خود نشاندي.خدايا، مکش اين چراغ افروخته راو مسوز اين سوخته راو مَدَر اين پرده دوخته را و مران اين بنده آموخته را

* اتل متل يه دختر دردونه باباش بود هرجا که بابا ميرفت دخترش هم باهاش بود اون عاشق بابا بود بابا عاشق اون بود به گفته رفيقاش بابا چه مهربون بود *