آزادى در مقابل بردگى، اصطلاحى حقوقى و اجتماعى است، اما «آزادگى» برتر از آزادى است و نوعى حریّت انسانى و رهایى انسان از قید و بندهاى ذلّت آور و حقارت بار است. تعلّقات و پاى بندىهاى انسان به دنیا، ثروت، اقوام، مقام، فرزند و ... در مسیر آزادى روح او، مانع ایجاد مىکند. اسارت در برابر تمنّیات نفسانى و علقه هاى مادّى، نشانه ضعف اراده بشرى است.
وقتى کمال و ارزش انسان به روح بلند و همّت عالى وخصال نیکوست، خود را به دنیا و شهوات فروختن، نوعى پذیرش حقارت است و خود را ارزان فروختن.
آزادگى در آن است که انسان کرامت و شرافت خویش را بشناسد و تن به پستى و ذلّت و حقارت نفس و اسارت دنیا و زیر پا نهادن ارزشهای انسانى ندهد.
در پیچ و خمها و فراز و نشیبهاى زندگى، گاهى صحنه هایى پیش مى آید که انسانها به خاطر رسیدن به دنیا یا حفظ آنچه دارند یا تأمین تمنیّات و خواسته ها یا چند روز زنده ماندن، هر گونه حقارت و اسارت را مى پذیرید. امّا احرار و آزادگان، گاهى با ایثار جان هم، بهاى «آزادگى» را مىپردازند و تن به ذلّت نمى دهند.
امام حسین علیه السلام فرمود:
«مَوْتٌ فى عِزٍّ خَیْرٌ من حیاةٍ فى ذُلٍّ» مرگ با عزت بهتر از حیات ذلیلانه است.
این نگرش به زندگى، ویژه آزادگان است. نهضت عاشورا جلوه بارزى از آزادگى در مورد امام حسین علیه السلام و خاندان و یاران شهید اوست واگر آزادگى نبود، امام تن به بیعت مى داد و کشته نمىشد. وقتى مىخواستند به زور از آن حضرت بیعت به نفع یزید بگیرند، منطقش این بود که:
«لا وَاللَّهِ لا اعْطیهم بِیَدى اعْطاءَ الذّلیلِ وَ لا اقِرُّ اقرارَ العبید» نه به خدا سوگند؛ نه دست ذلّت به آنان مىدهم و نه چون بردگان تسلیم حکومت آنان مىشوم!
صحنه کربلا نیز جلوه دیگرى از این آزادگى بود که از میان دو امر شمشیر یا ذلّت، مرگ با افتخار را پذیرفت و به استقبال شمشیرهاى دشمن رفت و فرمود: «الا و انَّ الدَّعِىَّ بْنَ الدَّعِىِّ قَدْرَ کَزَنى بَیْنَ اثْنَتَیْنِ: بَیْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ»
بر ما گمان بردگى زور بردهاند اى مرگ، همتى! که نخواهیم این قیود
در نبرد روز عاشورا نیز، هنگام حمله به صفوف دشمن این رجز را مى خواند:
الْمَوْتُ اوْلى مِن رُکُوبِ الْعارِ وَالْعارُ اوْلى مِن دُخُولِ النَّارِ
مرگ، بهتر از ننگ و ننگ بهتر از آتش دوزخ است.
روح آزادگى امام، سبب شد حتى در آن حال که مجروح بر زمین افتاده بود نسبت به تصمیم سپاه دشمن براى حمله به خیمه هاى زنان و فرزندان، برآشوبد و آنان را به آزادگى دعوت کند: «ان لَم یَکُن لَکُمْ دینٌ وَ کُنْتُمْ لا تَخافوُنَ الْمَعادَ فَکُونُوا احْراراً فى دُنْیاکُمْ»»
گر شما را به جهان بینش و آیینى نیست لااقل مردم آزاده به دنیا باشید
فرهنگ آزادگى در یاران امام و شهداى کربلا نیز بود. حتّى مسلم بن عقیل پیشاهنگ نهضت حسینى در کوفه نیز، هنگام رویارویى با سپاه ابن زیاد رجز زیر را مىخواند و مىجنگید: اقْسَمْتُ لااقتَلُ الَّا حُرّاً وَ انْ رَأَیتُ الْمَوْتَ شَیْئاً نُکراً
هر چند که مرگ را چیز ناخوشایندى مىبینم. ولى سوگند خورده ام که جز با آزادگى کشته نشوم.
جالب اینجا است که همین شعار و رجز را عبدالله، پسر مسلم بن عقیل، در روز عاشورا هنگام نبرد در میدان کربلا مىخواند. این نشان دهنده پیوند فکرى و مرامى این خانواده بر اساس آزادگى است.
دو شهید دیگر از طایفه غفار، به نامهاى عبدالله و عبدالرحمان، فرزندان عُروه، در رجزى که در روز عاشورا مى خواندند، مردم را به دفاع از «فرزندان آزادگان» مىخواندند. و با این عنوان، از آل پیامبر یاد مى کردند: «یاقوم ذودوا عَن بنىِ الأحرار ...»
مصداق بارز دیگرى از این حرّیت و آزادگى، حرّ بن یزید ریاحى بود.
آزادگى او سبب شد که به خاطر دنیاو ریاست آن، خود را جهنمى نکند و بهشت را در سایه شهادت خریدار شود. توبه کرد و از سپاه ابن زیاد جدا شد و به حسین علیه السلام پیوست و صبح عاشورا در نبردى دلاورانه به شهادت رسید. وقتى حرّ نزد امام حسین علیه السلام آمد، یکى از اصحاب حضرت، با اشعارى مقام آزادى و حرّیت او را ستود:لَنِعْمَ الحُرُّ حُرُّ بَنى رِیاحٍ وَ حُرٌّ عِنْدَ مُخْتَلَفِ الرِّماح
چون به شهادت رسید، سیدالشهدا علیه السلام بر بالین او حضور یافت و او را حرّ و آزاده خطاب کرد و فرمود:
همانگونه که مادرت نام تو را حرّ گذاشته است، آزاده و سعادتمندى، در دنیا و آخرت: «انْتَ حُرٌّ کَما سَمَّتْکَ امُّکَ، وَ انْتَ حرٌّ فِى الدُّنْیا وَ انتَ حُرٌّ فِىالْآخَرة»
اگر آزادیخواهان و آزادگان جهان، در راه استقلال و رهایى از ستم و طاغوتها مىجنگند والگویشان قهرمانىهاى شهداى کربلا است، در سایه همین درس «آزادگى» است که ارمغان عاشورا براى همیشه تاریخ است. انسانهاى آزاده، در لحظات حساس و دشوار انتخاب، مرگ سرخ و مبارزه خونین را بر مىگزینند و فداکارانه جان مىبازند تا به سعادت شهادت برسند و جامعه خود را آزاد کنند.